Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-02@04:46:31 GMT

فيلم سينمايي «مفت‌آباد»، موفق يا ناموفق؟

تاریخ انتشار: ۱۹ تیر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۹۷۲۸۲۰

خبرگزاري آريا - هفته نامه چلچراغ - محسن خادمي: «مفت‌آباد» درواقع برشي يک روزه از زندگي چند مرد جوان است (ايرج و رسول که دوست‌اند به همراه برادر کوچک‌تر رسول، امير و يک سرباز و مردي لال) که در خانه‌اي در محله مفت‌آباد زندگي مي‌کنند. روزي به‌خصوص که براي اهالي خانه پشت سر هم بدبياري رخ مي‌دهد، اين پيشامدهاي ناگوار آن‌ها را در مقابل هم قرار مي‌دهد و نقاب از چهره‌ها مي‌گشايد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نمايشي کوتاه از زندگي پر از نابساماني و درهم برهم آن‌ها. پس از موفقيت «ابد و يک روز» انتظار مي‌رفت، فيلم‌هاي ديگري نيز با نگاه به روابط و معضلاتي که درون مايه ابد.. بودند به اميد تکرار موفقيت آن ساخته شوند. مفت‌آباد يکي از همان‌هاست.





با وجود تفاوت‌هاي ساختاري «مفت‌آباد» با «ابد…» مضمون اعتياد به‌عنوان محور اصلي داستان هر دو و مهم‌تر از آن نمايش کشمکش‌هاي دو برادر بر سر چنين موضوعي و روبه‌رو شدن برادر بزرگ‌تر با اعتياد برادر کوچک‌تر، همگي مضامين مشترکي هستند که در هر دو فيلم ديده مي‌شود. «مفت‌آباد» اما در جهت جلب نظر تماشاچي از موفقيت «ابد و يک روز» جا مي‌ماند. و باز هم همان کمبودهايي که ديگر مي‌توان گفت در سينماي ايران مزمن شده‌اند. عدم پرداخت صحيح فيلمنامه و شخصيت‌ها در فيلم‌هايي مثل «مفت‌آباد» که داعيه اجتماعي بودن دارند، بيش از پيش جلوه مي‌کند.

عدم وجود نگاه خاکستري در داستان و پشت دوربين به اين منجر خواهد شد که داستان و شخصيت‌هايش نيز داراي کنتراستي واضح از سياه و سفيد باشند و نتيجه اين مطلق‌گرايي در پرداخت، کم‌رنگ شدن خط رئال فيلم (که براي قصه‌اي اجتماعي يک الزام پنهان است) خواهد بود و حقيقتا در اين قالب صفر و يکي، انگار شخصيت‌هاي فيلم با الگوريتمي مشخص به سوي عصبي کردن يکديگر پردازش شده‌اند.

«ابد…» به اين دليل در دل منتقدان و تماشاچيان عادي سينما به يک ميزان مي‌نشيند، که بيش از هر چيز روابطي مشخص براي ذائقه ايراني دارد و پستي و بلندي‌هاي شخصيت‌هايش براي مخاطب قابل لمس است و کنش و برهم کنش بين شخصيت‌هاي غالبا خاکستري فيلم با جبري که آن‌ها را گرفتار کرده و با يکديگر، به نوعي طبيعي و محصول شرايطشان است که به‌خوبي توسط فيلم تصوير شده‌اند. در «مفت‌آباد» اما به جان هم افتادن شخصيت‌ها بيشتر از آن‌که حاصل کنشي حقيقي باشد، يک‌جور ايجاد عصبيت بي‌خودي است و نتيجه نگاه عصبي حاکم بر فيلمنامه است.

کافي است نگاهي به ديالوگ‌هاي (پر از ناسزاهاي جديد، حداقل براي من!) فيلم بيندازيد. فيلم پرداخت سطحي شخصيت‌هايش را با ديالوگ‌هاي طولاني و گاه بي‌نکته‌اش پر مي‌کند. کوچک‌ترين گفت‌وگوها و ساده‌ترين مکالمات هم خالي از نيش و کنايه رد و بدل نمي‌شوند و برخلاف «ابد…» که در آن مجادله‌ها شکل مي‌گرفت، در اين‌جا مجادلات توليد مي‌شوند و هدفشان هم همانگونه که از نام فيلم هويداست، تاکيد بر زندگي به‌هم‌ريخته خانه‌اي است که گويي در نقطه ثقل «مفت‌آباد» تهران بزرگ قرار گرفته است.

عنصر اتفاقي بودن اگر در «ابد…» همان سکانس ماقبل پايان (اتفاقي ديدن برادر در سلماني و غلبه احساسات بر منطق) است که مورد نقد منتقدان واقع شد، در «مفت‌آباد» به کرات مورد استفاده قرار مي‌گيرد. رسول به صورت اتفاقي پيامک‌هاي ردوبدل‌شده بين زنش و ايرج را که پسرعمه زنش است، مي‌خواند و کليد قفل در آپارتمان اتفاقي گم مي‌شود و تازه دعواي اتفاقي ابتداي فيلم هم هست و تصادفي که با آن سکانس پاياني بسته مي‌شود.




(تصادف پاياني فيلم که بيشتر از يک شوک براي تماشاچي يک نفس راحت است که از شر اين همه فلاکت منفعل خلاص مي‌شود.) اما نکته ديگر آن است که گويي فيلم و سازنده‌اش هيچ راهي براي خروج از چنين بحراني متصور نيستند و اين‌جاست که اين سوال پيش مي‌آيد که مگر نفس طرح چنين موضوعاتي تلاش براي سروسامان دادن به اوضاع نيست، و چگونه مي‌توان از اثري که در عمق نگاهش راه نجاتي براي شخصيت‌ها از بدبختي که به آن دچارند قائل نيست، توقع داشت نمايش بي‌پرده‌شان از اعتياد، داراي ويژگي اصلاح‌گري باشد.

تقريبا تمام شخصيت‌ها به شرايط وخيمي که در آن دچارند، خو گرفته‌اند و اين نگاه سازنده که راه نجاتي نيست، چنان در آن‌ها نهادينه شده که تلاشي (منظور تلاش حقيقي و منطقي است) از آن‌ها براي برون‌رفت از موقعيتشان نمي‌بينيم. مثل بعضي بازي‌هاي فوتبال که مي‌گويند اگر تا فردا صبح هم ادامه پيدا کند، در آن گلي به ثمر نمي‌نشيند، در «مفت‌آباد» هم (با ديدگاهي که فيلم بر آن بنا شده) اگر فيلم ساعت‌ها هم ادامه داشت، جز الگوي تکرارشونده بدبياري پشت بدبياري، راه خروجي از اين بحران نبود.

گرماي خانه «ابد…» حتي در بحراني‌ترين لحظه‌هايش در آن زندگي جريان داشت و براي تماشاچي دل‌گرمي‌هايي ميان ديدن آن حجم از فقر و اعتياد ايجاد مي‌کرد و همان دل‌گرمي‌ها شيريني اثر نزد تماشاچي بود. در اين‌جا اما همه شيريني قصه بر دوش تنها شخصيت نيمه خاکستري‌اش، (رسول با بازي سجاد افشاريان) افتاده که او هم گرچه حضورش از اندک نکات مثبت فيلم است که درآمده، اما وزنش براي ايجاد تعادل در فيلم ناکافي است. شخصيت‌ها در لحظه‌اي از پس يک بحران به جان هم مي‌افتند و در لحظه بعدي خنده و بي‌خيالي‌شان را جلوه مي‌کنند، گويي موقعيت بغرنج چند لحظه پيش خود را باور نداشتند.

دختري که براي پيشبرد داستان و رو کردن حرفه امير (فروشنده مواد مخدر) وارد قصه شده، به بذله‌گوي ميدان بدل مي‌شود (چون اصولا نکته‌اي پنهان نبوده و شخصيت امير به قدر کافي معلوم‌الحال هست که نيازي به تکرار بي‌وقفه استفاده از کلمه جزوه به جاي مواد نزد برادرش نداشته باشد، مگر اين‌که فيلم جز برادر، تماشاچي را نيز به کار گرفته باشد!)، دري که با بسته شدنش حريم‌ها در دو سوي آن (بين دو برادر) برداشته مي‌شود و کنايه به در بسته‌اي دارد که بر سرنوشت اهالي خانه سايه افکنده و کارکردي کم‌ظرافت دارد (البته پرظرافت‌تر از گرفتن چاه توالت)، انگشت‌هاي اتهامي که به سمت برادر بزرگ‌تر نشانه مي‌رود و موقعيت‌هاي از پيش مشخصي که راه به جايي نمي‌برند. هياهويي بيهوده به‌پا مي‌شود و درنهايت نيز موقعيت آسان‌تر از آن‌چه به نظر مي‌رسد، حل‌وفصل مي‌شود، گويي قربانيانش نيز نسبت به آن رضايت دارند.





کارگرداني «مفت‌آباد» اما از داستانش جلوتر است. پيوستگي تصاوير تا حدود زيادي رعايت شده و از حيث قاب‌بندي ايراد چنداني به آن نمي‌توان گرفت و يکنواخت شدن فيلم، نه به دليل اين‌که تقريبا تمام فيلم در يک لوکيشن بسته و در نماي داخلي مي‌گذرد، که به دليل ضعف فيلمنامه است و کارگردان موفق شده با ميزانسني که چيده، از حيث بصري تماشاچي را از خستگي برهاند. سجاد افشاريان نيز در يکي از اولين نقش‌هاي پررنگش قابل قبول ظاهر شده و البته بازي‌اش در برخي صحنه‌ها (مثل سکانس حمام) ديدني است و اگر قدر خود را بداند و به تيپي تکراري بدل نگردد، جنس بازي، ميميک‌ها و صدا و شمايلش براي سينماي ايران تازگي دارد و مي‌تواند نمونه‌اي نو به استعدادهاي نسل جديد سينماي ايران معرفي کند.

فيلم يک بازي خوب ديگر هم دارد، برزو ارجمند در نقش برادري نگران که با وجود آن‌که سعي مي‌کند موجه جلوه کند، وجوه پنهاني نيز دارد، موفق شده با بازي کنترل‌شده‌اش اين ريا را در شخصيتش نشان بدهد و «مفت‌آباد» يکي از بازي‌هاي متفاوت اوست. يک جايي در فيلم پيش خودم فکر مي‌کردم کاش فيلم‌سازاني که در رابطه با موضوعاتي چون اعتياد فيلم مي‌ساختند، درمي‌يافتند گل‌درشت کردن قرمزي پاي چشم شخصيتشان نيست که عمق ماجرا را نشان مي‌دهد، بلکه به عکس نمايش چنين موضوعي نگاهي عميق و چندلايه مي‌طلبد که تبلورش در اتمسفر فيلم جاري باشد.

نگاه «مفت‌آباد» اما حرف جديدي در زمينه‌هاي اجتماعي ندارد (البته مي‌تواند به‌عنوان رفرنسي از نام ابزار جديد مصرف مواد با معرفي چکش پذيرفته شود!) و با اين‌که مانيفست‌هاي اجتماعي زيادي مي‌دهد، اما مايه‌هاي اجتماعي‌اش به کشمکش‌هاي بي‌پايان دو برادر عصبي و شکست‌خورده از نابرابري‌هاي اجتماعي محدود مي‌شود (ارجاع به دعواي ايرج و رسول و بيان اين نکته از سوي رسول که اگر ايرج دو ميليون پول دانشگاه آزاد رو مي‌داد، الان برادرش درگير مواد مخدر نبود) و جز بازي با مغز تماشاچي کارکردي ندارد. با همه اين‌ها «مفت‌آباد» از آن فيلم‌هايي است که بايد ساخته شود، ديده شود و ايرادهايش گرفته شود تا کارگردان بتواند به نگاهي عميقا سهل و ممتنع، بي‌طرف و خردمندانه برسد، که بيان موضوعات اجتماعي چون اعتياد به آن‌ها (به جاي نگاهي عصبي) نيازي اساسي دارد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۹۷۲۸۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۵ معلم از ۵ دهه؛ از پرویز فنی‌زاده تا رضا عطاران 

آفتاب‌‌نیوز :

در دهه پنجاه مهم‌ترین شمایل معلم پرویز فنی‌زاده در «رگبار» بود و در اواخر این دهه فرامرز قریبیان در «جنگ اطهر» نقش معلم انقلابی را ایفا کرد. شاید بتوان گفت تنها در دهه شصت تعداد قابل توجهی کاراکتر معلم به فیلم‌های ایرانی راه پیدا کردند؛ از خسرو شکیبایی در فیلم «رابطه» تا هما روستا در فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» و علی نصیریان در «جاده‌های سرد» و مجید مجیدی در فیلم «شنا در زمستان»، چند نمونه از پرداختن سینمای دهه شصت به شخصیت‌های معلمند. از دهه هفتاد از تعداد فیلم‌هایی که معلم‌ها در آنان نقش محوری ایفا می‌کردند، کاسته شد. آنچه پیش رو دارید مروری است بر ۵معلم به‌یادماندنی سینمای ایران در طول ۵دهه.

دهه پنجاه؛ آقای حکمتی (پرویز فنی‌زاده در فیلم «رگبار»)

به‌یادماندنی‌ترین تصویر معلم در سینمای قبل از انقلاب که معمولا عنایتی به حرفه معلمی نشان نمی‌داد. در فیلم «رگبار» آقای حکمتی معلمی است که به محله‌ای در جنوب شهر آمده است. مدرسه مهم‌ترین و محوری‌ترین لوکیشن فیلم «رگبار» است و فیلمساز تصویری دقیق و پرجزئیات از فضای آموزشی مدارس در ابتدای دهه پنجاه ارائه می‌دهد. اداره‌کردن کلاسی شلوغ با پسربچه‌هایی شیطان مهم‌ترین مشکل آقای حکمتی در نیمه اول فیلم است. فیلم با علاقه‌مندی آقای حکمتی به عاطفه، خواهر یکی از دانش‌آموزان، وارد فضایی عاطفی می‌شود و درنهایت هم با انتقال از مدرسه و ترک محله به پایان می‌رسد. معمولا به انبوه تمثیل‌ها و استعاره‌ها در فیلم «رگبار» اشاره می‌شود و آنچه کمتر به آن توجه شده، تصویر ملموس معلمی است که نمی‌خواهد تن به آنچه هست بدهد. آقای حکمتی یکی از ملموس‌ترین غریبه‌هایی است که نویسنده و کارگردان «رگبار» در طول دوران فعالیت هنری‌اش آفریده است.

دهه۶۰؛ بیژن امکانیان در «دبیرستان»

علی ناصری، معلم زیست‌شناسی در فیلم «دبیرستان» (۱۳۶۶) با ایفای نقش بیژن امکانیان، در دهه‌ای که تعداد زیادی از شخصیت‌های سینمای ایران معلم بودند، به چند دلیل شاخص و به‌یادماندنی است؛ معلمی که خود سابقه اعتیاد داشته و مثل بیشتر معلم‌های سینمای ایران در دهه شصت آرمانگراست و می‌کوشد شاگردانش را از دام اعتیاد بیرون بکشد. فیلم به‌عنوان ملودرامی تلخ، یکی از موفق‌ترین آثار سینمای ایران در دهه شصت است که سال۶۶ سینمارو‌های زیادی را در شهرستان‌ها جذب سینما کرد. شخصیت سمپاتیک معلم و نحوه برخورد و تعاملش با شاگردان و چهره بیژن امکانیان به‌عنوان یکی از بازیگران مهم دهه شصت، تصویری از «دبیرستان» برای سینمارو‌های دهه شصت ساخت که دوست‌داشتنی و تأثیرگذار بود.

رامین پرچمی در «ضیافت» (۱۳۷۴)

رامین پرچمی در فیلم «ضیافت» تنها کسی از رفقای دبیرستانی است که از محله‌اش نمی‌رود و نخستین نفری هم هست که به کافه ماطاووس می‌آید تا به عهدی که سال‌ها پیش با رفقا بسته‌اند وفادار باشد. بین شخصیت‌های فیلم «ضیافت»، رامین پرچمی معلم است؛ معلمی که سطح زندگی‌اش از همه رفقا پایین‌تر است و ازدواج نکرده و راز علاقه‌اش به منیر خواهر عبد (پارسا پیروزفر) را هم مکتوم نگاه داشته است. در فیلمی که فرصت کافی برای پرداختن به همه حاضران در کافه ماطاووس ندارد و از نیمه دوم بیشتر بر علی یزدانی (فریبرز عرب‌نیا) و رامین (بهزاد خداویسی) متمرکز است، شخصیت رامین پرچمی به‌عنوان معلمی شریف بیشتر در یاد‌ها می‌ماند؛ معلمی که پاسدار رفاقت است و گذشته را فراموش نکرده است.

رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» ۱۳۸۹

تصویری طنز آمیز از معلم در فیلمی کمدی که پرفروش و پرتماشاگر از کار درآمد. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» تصویری از معلم در سینمای ایران به نمایش می‌گذارد که مسبوق به سابقه نبود. مدیر یک مدرسه دخترانه خصوصی با ورود آقایان به مدرسه خود شدیداً مخالف است، اما وقتی دبیر شیمی دانش آموزان المپیادی به علت زایمان، شش ماه مرخصی می‌گیرد، مجبور می‌شود تا یک دبیر جایگزین به دبیرستان بیاورد؛ ولی تلاش وی برای یافتن دبیر المپیاد زن در میانه سال تحصیلی بی‌فایده است و وی مجبور است یک مرد را به عنوان تنها گزینه بپذیرد تا از رقابت المپیاد جا نماند، اما ورود این آقای معلم مجرد و بی‌دست‌وپا، و شیطنت دختران دانش‌آموز، و تجرد خانم مدیر جدی و بداخلاق که تا به حال خواستگاری نداشته، باعث ایجاد اتفاقات بسیار خنده داری می‌شود. دختران دانش‌آموز دست به یکی کرده و با کمک پدر یکی از دانش آموزان، اردویی را تدارک می‌بینند تا این دو مجرد میانسال را در روبه‌روی یکدیگر قرار دهند. رضا عطاران در «ورود آقایان ممنوع» یکی از بامزه‌ترین شخصیت‌های معلم سینمای ایران را ساخته است.

منبع: همشهری آنلاین

دیگر خبرها

  • ۵ معلم از ۵ دهه؛ از پرویز فنی‌زاده تا رضا عطاران 
  • ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟ / معرفی چهره‌های جدید
  • ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟/ معرفی چهره‌های جدید
  • شخصیت‌های ماندگار در دنیای انیمیشن‌های نوستالژیک
  • تلاش ناموفق جود: تمرکز کین به هم نخورد! (عکس)
  • هالند به جای پادشاه بربرها در بازی کلش آف کلنز!
  • غول نروژی در دنیای گیم؛ شخصیت ارلینگ هالند به بازی کلش آو کلنز اضافه می‌شود
  • محمدحسین لطیفی فیلمی درباره امام رضا (ع) می‌سازد
  • نواخته شدن زنگ سپاس از معلم در کردستان
  • تیپ و استایل هنری بازیگر زن و مرد در یک عکس یادگاری