«مفتآباد»؛ طنز سياه چند جوان کله شق در قلب تهران
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۹۹۶۴۷
خبرگزاري آريا - روزنامه صبا - محسن جعفريراد: «فضاي «مفتآباد» را چندان ابزورد نميدانم و فضايي شبيه به کارهاي عبدالرضا کاهاني دارد. بهنظرم اين فيلم بيشتر به فضاي جفنگ تنه ميزند؛ شبيه به سينماي برادران کوئن.»
فيلم «مفتآباد» اولين فيلم بلند پژمان تيمورتاش (متولد 1364 شاهرود) است که اينروزها در گروه هنر و تجربه اکران ميشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
يکي از آنها معتاد و در حال ترک اعتياد است و ديگري لال. نفر سوم بايد براي امتحانات دانشگاه درس بخواند که دوباره مشروط نشود. نفر چهارم خانه پدرياش را در زدوبند با پيمانکار از دست داده و حالا با پاي شکسته خانهنشين شده و ديگري؛ يعني رسول که در واقع صاحب اصلي خانه است بيخيالي تمامعيار است که براي کار به تهران مهاجرت کرده است. خبر ناگهاني آمدن همسر رسول به تهران، وضعيت خانه را از حالت عادي خارج ميکند و... سجاد افشاريان و برزو ارجمند تنها بازيگران شناختهشده فيلم هستند و بازيگران ديگر اين اثر، اغلب تجربه فعاليت در حوزه تئاتر را دارند. با تيمورتاش درباره نقاط قوت و ضعف فيلمش گفتوگو کردهايم که در ادامه ميخوانيد.
شما را بيشتر با نوشتن دو مجموعه داستان «قبل از مردن چشمهات رو ببند» و «104516/تهران 28» ميشناسيم که ويژگي مهم اين دو کتاب داشتن زبان محاوره و خاص شخصيتهاست که براي صحبتکردن بيشتر از زباني مخفي استفاده ميکنند و اين مسئله در فيلم «مفتآباد» هم ديده ميشود. نسبت به اين وجه مشترک چه نظري داريد؟ چقدر حوزه ادبيات به شما براي رسيدن به نگاه سينمايي هويتمند کارگشا بوده است؟
ادبيات و سينما بهطور کامل از همديگر متمايزند؛ چه از لحاظ بياني و چه فرمي. ولي هر جا که ادبيات به داد سينما رسيده اتفاق خوبي افتاده است. خيلي از بهترين فيلمهاي سينماي جهان هم از ادبيات اقتباسشده از «طبل حلبي» گرفته تا «دکتر ژيواگو». مهمترين کمک براي من اين بوده است که از هيچ موردي سطحي و دم دستي عبور نکنم. از شخصيتپردازي گرفته تا عمقي که بايد يک روايت داشته باشد اما ادبيات مهمتر از اين اينها به من ياد داده که زبان عنصر اصلي يک روايت است. همانطور که در ادبيات بايد يک زبان متشخص داشته باشيم در يک فيلم سينمايي هم اين زبان بايد غناي کافي را داشته باشد. در «مفتآباد» سعي کردم فيلمي بسازم که زبان در آن کارکرد داشته باشد. درواقع زبان ميتواند فراتر از ديالوگ که مد نظر شماست در بيان تصوير هم کارکرد داشته باشد.
در سينماي ايران فيلمي بهنام «بيخود و بيجهت» داريم که به شيوه real time (زمان واقعي) ساخته شده است. فيلم شما هم تقريبا بههمين شکل است که با اين تهميد (باتوجه به مختصات داستان) به نوعي به سينماي ابزورد هم نزديک شدهايد. ضرورت استفاده از اين تمهيد براي شما چه بوده است؟ بهنظرتان «مفتآباد» ميتواند در دسته فيلمهاي ابزورد و يا جفنگ قرار بگيرد؟
فضاي «مفتآباد» را چندان ابزورد نميدانم و فضايي شبيه به کارهاي عبدالرضا کاهاني دارد. بهنظرم اين فيلم بيشتر به فضاي جفنگ تنه ميزند؛ شبيه به سينماي برادران کوئن. خشونتي که آزاردهنده جلوه ميکند و در عين حال موقعيت کميک هم ميآفريند. در «مفتآباد» هم بهنوعي موقعيت جفنگ است يا شايد گروتسک. البته فيلم ما بهطور کامل رئال تايم نيست چون فلاشبک هم داريم.
پس سوژه و فضاي ملتهب داستان ايجاب کرده تا سمت اين فضا حرکت کنيد.
بله؛ قصد متفاوتنمايي نبوده بلکه شيوه روايت و موقعيتها طوري بوده که بايد به اين شيوه تعريف ميشد. دقيقا بهخاطر باورپذيري بيشتر به اين راهکار رسيديم؛ درگير کردن مخاطب با روايت و اشخاص که بهنظرم اين شيوه بيشتر جواب ميداد.
در همان سکانسهاي آغازين با صحنهپردازي پرتنش روبهرو هستيم. بهخصوص استفاده مناسبي که از تمهيد جامپکات ميشود اما در ميانههاي داستان ريتم و ضرباهنگ افت ميکند. آيا اين ضعف را قبول داريد؟
ريتم مورد نظرم بر اين اساس بود؛ از لحظهاي که اتفاق اول ميافتد بهطور مسلسلوار با اتفاقات متوالي روبهرو باشيم. سعي کردم اتفاق پشت اتفاق بيفتد و هر جا که تماشاگر فکر کند در حال تماشاي روايتي جدي است تصورش را به هم بزنم. تلاشم کردم که با استفاده از چندين خرده داستان اين ريتم را حفظ کنم.
اما بهنظرم اين خردهروايتها و اتفاقات پشت سر هم، انسجام لازم را ندارد و بيشتر در خدمت هيجانات کاذب است. خرده داستانهايي که در حاشيه قرار ميگيرند و در خدمت هسته مرکزي در روايت نيستند.
چند منتقد ديگر هم به اين مورد اشاره کردهاند که نگاهي کلاسيک به فيلم است. «مفتآباد» از قاعده کلاسيک خارج شده است. من فيلمنامهاي کلاسيک در حد و اندازه سيد فيلد ننوشتهام که بخواهم اصول روايت کلاسيک را رعايت کنم بلکه بيشتر ميخواستم فيلمي تجربي بسازم. حداقل ميتوانم بگويم که فيلمنامه به شکل تجربي نوشته شده و الگويم، الگوي «هزار و يک شب» است. شهرزاد آغاز به تعريفکردن قصه ميکند تا از مرگ خودش جلوگيري کند و با تعريف قصهها، قصه اصلي؛ يعني مرگ خودش را پنهان کند.
در اينجا اين سوال ايجاد ميشود که جايگاه شخصيتپردازي در تعريف قصه کجاست؟ در روايتهاي مدرن هم بايد شخصيتپردازي، انسجام لازم را داشته باشد. براي مثال بيشتر شخصيتهاي فيلم شبيه هم حرف ميزنند؛ در واقع بيشتر تيپ ساخته شده و نه فرديت قوام يافته.
در زبان اصطلاحي بهنام زبان مخفي داريم. براي مثال همه آدمهايي که در تهران زندگي ميکنند با زباني مخفي صحبت ميکنند. اصطلاح ديگري داريم بهنام آرگو که زبان مخفي محدودتري است؛ يعني مثلا شما با همکارانتان به زباني مشترک رسيدهايد. احتمال دارد که با يکديگر اصطلاحاتي مشترک و خاص داشته باشيد. براي مثال فرد مشخصي را با اسم خاصي صدا بزنيد. در «مفتآباد» با آرگو در يک خانه طرف هستيم؛ يعني زبان مخفي خاصي که ميان ساکنان آن خانه در جريان است. آدمهاي اين خانه دايره واژگاني دارند که مختص خودشان است و از اين دايره واژگان استفاده ميکنند.
البته در لحن و زبان شباهتهايي ميان آدمها وجود دارد و ابتدا هم گفتم که دنبال زباني خاص براي اين فيلم بودم. درباره شخصيتپردازي وقتي اين آدمها با هم درباره گذشته خودشان صحبت ميکنند بخشي از اين شخصيتپردازي صورت ميگيرد. در واقع قرار نيست که دقيقا به مانند روايتي کلاسيک، شخصيتپردازي قاعدهمندي داشته باشيم.
ترکيب قابلتوجهي در بازيگران داريد که حضوري متقاعدکنندهاي دارند. ترکيب سجاد افشاريان و برزو ارجمند و بازيگران کمتر شناختهشده. چطور به اين ترکيب رسيديد؟ براي اينکه بازي بازيگران در خدمت فضاي چرک و نکبتآلود باشد چه راهکاري داشتيد؟
به خاطر رئال تايم بودن فيلم از بازيگراني استفاده کرديم که تجربه کار تئاتر داشته باشند تا بتوانند آن اضطراب، تنش و عصبيت را بهطور پيوسته اجرا کنند. از طرف ديگر فيلم ما شبيه «بيخود و بيجهت» نبود که موقعيتي مرکزي داشته باشد بلکه بر مبناي چندين موقعيت اجرا ميشد. آدمهاي قصه ما مدام در جريان خردهقصههاي جديدي هستند. پس تداوم حس در اين ميان خيلي مهم است و اين تدوام حس را بازيگراني که تجربه تئاتري دارند بهتر و بيشتر ميتوانند اجرا کنند. با فراهم کردن فضايي صميمي در پشت صحنه سعي کرديم که اين تدوام حس خلق شود.
از طرف ديگر بچهها خودشان تجربه زندگي در خانههاي دانشجويي و مجردي را داشتند و ترکيب اين تجربيات زيستشده با فيلمنامه و تحليلها باعث شد که به فضايي صميمي در پشت صحنه دست پيدا کنيم. سجاد افشاريان يکي از بازيگران خلاق تئاتر است که بهخوبي از عهده نقش برآمد. درباره برزو ارجمند هم وجه سياه شخصيتش بيشتر است که کاراکتر منفي داستان است که بايد يک چهره بازي ميکرد. برخلاف شخصيتهاي ديگر که نميخواستيم براي مخاطب پيشفرض ايجاد کند. در فيلمهاي هاليوودي هم اين اتفاق خيلي ميافتاد که در کنار اغلب بازيگران ناشناخته دو يا سه بازيگر چهره هم حضور داشته باشند.
مشکلي که در گروه هنر و تجربه داريم اين است که برخي فيلمها در راستاي سينماي تجربي ساخته و اکران ميشوند مثل «پرويز»، «ماهي و گربه»، «خواب تلخ»، «نيمرخها» و... اما برخي فيلمها تنها تجربهاي سينمايي هستند. خوشبختانه فيلم شما با وجود ضعف در فيلمنامه از جهت ساختاري قوام لازم را دارد و سعي کردهايد که در دسته اول قرار بگيرد. نسبت به اين تعريفها چه ديدگاهي داريد؟ به نظرتان گروه هنر و تجربه ميتواند سهم مهمي در ارتقاي سطح سواد، سليقه و زيباييشناسي مخاطب ايراني داشته باشد؟
گروه هنروتجربه، امکاني براي فيلمهايي مثل «پرويز» است تا ديده شوند. فيلمهايي مثل «پرويز» و «ماهي و گربه» که فروش خيلي خوبي هم داشتند. وقتي گروه هنروتجربه چنين امکاني بهوجود ميآورد يعني ميتواند جريانسازي کند. البته در اين ميان فيلمهاي ضعيفي هم اکران ميشوند اما ميتوان به همان چند فيلم خيلي خوب هم براي ارتقاي سليقه مخاطب دلخوش بود. از طرف ديگر ميتوانيم فيلمهايي را ببينيم که با وجود کيفيت محتوايي و ساختاري بالايشان، سالها مهجور مانده بودند. از جمله «خواب تلخ» يا فيلم اول شهرام مکري. چرخه اکران عمومي چنين فيلمهاي را نابود ميکند. حداقل حسن اين گروه اين است که اين فيلمها ديده شوند که طبعا براي مخاطب و در کل فرهنگ ايراني راهگشا خواهد بود.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۹۹۶۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ربودن مرد جوان برای ۵۰ میلیارد تومان تتر توسط ۳ نفر
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، از پلیس پایتخت، سردار علی ولیپور گودرزی روز دوشنبه در این خصوص افزود: چندی قبل زن جوانی هراسان به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ رفت و گفت، سه روز قبل از شهر خود به تهران آمدیم؛ همسرم که نیما نام دارد برای دیدار برادرش از خانه خارج شد اما دیگر بازنگشت و تلفن همراهش خاموش شد؛ ساعتی پیش شماره ناشناسی به موبایلم زنگ زد و مدعی شد که همسرم را ربوده و با تهدید به قتل او برای آزادیاش رمز ارز تتر به ارزش ۵۰۰ میلیارد ریال درخواست کرده است.
بیشتر بخوانید: بازداشت عاملان ربودن زن جوان در شادآباد / آدمربایی زبالهگردهای غیرقانونی بخاطر یک موبایلوی ادامه داد: تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی وارد عمل شدند و با اقدامات اطلاعاتی پی بردند که نیما قبل از اینکه به دیدار برادرش برود بهخاطر اقدامات پزشکی بهسمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفته بوده که در آنجا تلفن همراهش خاموش میشود.
وی افزود: تیم جنایی در گام بعدی راهی محل موردنظر شدند و با بازبینی دوربینهای مدار بسته اطراف بیمارستان متوجه شدند که سه مرد جوان با یک خودروی پژو۴۰۵ ناگهان جلوی پای نیما توقف کرده و با ضربوشتم وی اقدام به آدمربایی کردهاند که در ادامه هویت یکی از متهمان شناسایی شد.
سردار ولیپور گودرزی اضافه کرد: تحقیقات تکمیلی حکایت از آن داشت که نیما با آدمربایان اختلافات گسترده مالی داشته و آنها یک دوست مشترک دارند که از درگیری آنها خبر دارد از سوی دیگر اقدامات فنی مشخص کرد خودروی پژو ۴۰۵ در محور خاش به زاهدان تردد کرده است.
وی گفت: کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات سراغ دوست مشترک نیما و آدمربایان رفتند؛ او به تیم تحقیق گفت، نیما قرار بود برای برطرف کردن حل مشکلات مالی که با آدمربایان داشت ۵۰۰ میلیارد ریال تتر به حساب آنها واریز کند اما این کار را نکرد و زمانی که آن سه مرد جوان از دریافت پول ناامید شدند، اقدام به آدمربایی کردند.
سردار ولیپور گودرزی تاکید کرد: در جریان تحقیقات جنایی هنگامی که متهمان متوجه شدند پلیس در یکقدمی بازداشت آنهاست گروگان را بدون دریافت پول آزاد کردند و هر کدام به سمتی متواری شدند که در ادامه نیما در سلامت کامل با اتوبوس میان شهری به تهران آمد.
رییس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی پایتخت یادآور شد: پس از آزاد شدن گروگان تحقیقات تیم کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ برای دستگیری سه مرد آدمربا همچنان ادامه دارد.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/
کد خبر: 1228884 برچسبها اخبار حوادث